این دختر شجاع خیلی عصبانی بود که وقتی پسر به خانه برگشت، بر روی نیمکت نشسته و در آغوش گرفتار شده است. و سپس، به طور کلی، از او پرسید - آیا او بی رحمانه می رود و سخت او را با دیک خود عمیق در دهان و گلو او را دمار از روزگارمان درآورد؟ او به او پاسخ نمی داد، اما او نشان داد که چه چیزی برای او انجام می دهد. این نمایش بیشتر از هر حرفی سخاوتمند بود و دختر شجاع به اندازه کافی برای تحریک او بود!